-
کیک قبر
چهارشنبه 28 اسفندماه سال 1387 14:43
این رو میتونید بخونید؟ نه اینه. انگار بالاخره اون یارو سنگشو به کرسی نشونده! این جا معلوم نیست ولی تو اون تیکهای که تلویزیون نشون داد تاریخ و اینها هم داشت. نوشته بود تاریخ «تولد دوباره». مثل این میمونه که بگی «هنرمند نمیمیرد» یا «سلطان غم مادر». حتی از اینها هم جوادتر! اگه یک روز رفتید اون طرفها و دیدید یک...
-
تسبیحباز
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1387 18:36
یکی از آشناهای ما خونهش رفت و آمد داشت. میگفت یه کلکسیون بزرگ تسبیح داره. یه بار هم که یکی از اون تسبیحها چشم این آشنای ما رو گرفته بوده، بهش گفته وردار ببر مال خودت. طرف میگفت تسبیحه چارصد پونصد هزار تومن قیمت داشت. نمیدونم جریان تسبیح از اول توی فیلمنامهی «خواهران غریب» بوده یا از طریق یا با الهام از خود...
-
عجیب
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1387 16:35
هنوز وقتی به مردنش ـ به بازی نکردنش، به بریدهبریده حرف نزدنش، به راه نرفتنش، به لبخند نزدنش، به نبودنش تا همیشه ـ فکر میکنم، درست به اندازهی همون موقعی که تیتر کوتاه ایسنا رو دیدم متعجب میشم. چرا؟!
-
دین و آیین
پنجشنبه 8 اسفندماه سال 1387 02:46
یک جایی توی اینترنت (سهند میداند که کجا) دوستی پیشنهاد کرده بود که دسته جمعی برای او دعایی چیزی بخوانند. یکی گفته بود که او خودش به این چیزها چندان معتقد نبوده و بعد بحثی در گرفته بود بین موافق و مخالف. یاد نوشتهی ابطحی افتادم که همان روز مصیبت یا فردایش نوشته بود که شنیده است او هیئتی هم بوده. و بعد دیگران معترض...
-
حباب
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1387 05:55
عالم چو حبابی است ولیکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بل که بر روی سراب! آن هم چه سراب؟ که ببینند به خواب! آن خواب چه خواب؟ خواب بدمست خراب! پینوشت: هویجوری!
-
مثل پازل
سهشنبه 29 بهمنماه سال 1387 03:24
وقتی آن موهای نازنین را میچسباند کف سرش دلم می خواست خفهاش کنم! یک راه محشر دیگر هم برای خراب کردن قیافهاش بلد بود: زدن آن عینک بزرگ تهاستکانی مزخرف! شاید خودش خبر نداشت، یا شاید دوست نداشت؛ اما قبل از هر چیزی همان موها و ریخت و ترکیب میآمد... و البته آن صدا. نه واقعا بدون آنها فایده نداشت. نه نه... هنر و...
-
شهاب
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 13:31
شهاب حسینی وقت گرفتن سیمرغ بلوریناش گفت : «این جور وقتها عمو خسرو کار قشنگی میکرد» و انگشت اشارهاش را بوسید و به سوی آسمان برد. شهاب هم از آن هاست که همه از موفقیتاش خوشحال میشوند. همه با علاقه تشویقاش کردند وقتی اسمش اعلام شد... حاشیه: توی کتام نمیرود آدم بزرگسالی به سن شهاب، بگوید «عمو»! یاد عمو پورنگ و...
-
داغتر از آش
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1387 04:12
به نظرم پروین خانم خیلی لاغر شده بود. ولی لحن و حالتش راحت و عادی بود ظاهرا. انگار دارد راجع به رنگ دیوار یا باتری ماشیناش حرف میزند. نمیدانم چه قدر طول کشیده با قضیه کنار بیاید... اصلا کنار آمده؟ یا اصلا کنار آمدنی لازم بوده؟ حالا این چیزها به من چه؟! خودم هم نمیدانم واقعا... واقعا نمیدانم!
-
کشک
یکشنبه 13 بهمنماه سال 1387 15:25
چه جشنوارهای؟ چه افتتاحیه ای؟! چه بزرگداشت ی؟
-
امسال
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1387 14:51
جشنواره داره شروع میشه خسرو خان! چی داری برای امسال؟ تو صف کدوم فیلم باید علاف بشیم امسال؟ بعد هم باز بلیت بهمون نرسه و دست از پا درازتر برگردیم و منتظر اکران عمومی بشیم...
-
سنگ و سنگ
پنجشنبه 12 دیماه سال 1387 14:25
خسرو خان میبینم که توی گور هم آرامش نداری ! «حالا دیدی چه قدر گول خوردی؟» ولی از شوخی گذشته خودش کلی سوژهست ها! قبول داری؟ میدونم به حال تو هیچ فرقی نداره ولی من دلم میخواد این سنگ گرونه باشه روی قبرت. نه به خاطر گرونیش. به خاطر این که روش فقط امضات هست. اینشو دوست دارم. تازه شنیدهم یه جوریه که ناخواناست و به...
-
سوالها
سهشنبه 10 دیماه سال 1387 03:34
دلم میخواست با دکترش حرف بزنم!... خیلی.
-
سکوت
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 04:05
«سکتهی قلبی در اثر شدت درد» سکتهی قلبی... در اثر شدت درد... شدت درد... درد... سکوت... قلب... سکوت... شدت... سکوت... درد... درد.... سکوت... سکته... سکوت.
-
حرف دهن
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 03:23
خدا بیامرز، پدرته! مرحوم، مادرته! خدا جد و آبادتو رحمت کنه. زنده یاد، همهی کس و کارته. سعی کن بفهمی!
-
به سبک رپ
دوشنبه 18 آذرماه سال 1387 21:49
اسم خوانندهش "رستم" هست ظاهرا. به سبک رپ خونده. شاید بتونم یه کلیپ براش درست کنم! ولی زیاد وارد نیستم. گوش کن... (اگه لینک بالایی کار نکرد از این جا هم میشه دانلود کرد)
-
من نگفتهم؟
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1387 15:12
گاهی آدم از زبون کسانی که هیچ نمیشناسدشون چیزایی میشنوه یا میخونه که شک میکنه که نکنه خودش بوده ... امروز تصادفا بین کامنتهای یک سایت سینمایی به این نوشته برخوردم : کاش کیومرث پور احمد شب یلدا رو همون چند سال قبلتر با خسرو شکیبایی میساخت اینجوری یه حمید هامون دیگه برای تلنگر به بغض شکننده آخر شبهامون داشتیم . هر...
-
ته چاه
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1387 16:57
«وقتی مُردی دیگه چه فرقی میکنه...؟ منو وقتی مُردم بندازین ته چاه. نه ناراحت میشم نه دردم میاد...» امشب این خسرو میگفت ـ تو فیلم «آتش در نیستان»
-
نسکافه داغ
دوشنبه 4 آذرماه سال 1387 01:44
چند روز پیش، بعد از هزار سال رفته بودم سینما. سینما عصر جدید. عکسای فیلم «نسکافه داغ داغ» به عنوان برنامهی آینده روی دیوار بود. چه حس عجیبی... موقع اکران این فیلم میتونست زنده باشه. نشسته باشه توی اتاقش چایی بخوره و فیلم ببینه یا چیز بخونه و سیگار بکشه. یا سر فیلمبرداری یه کار جدید باشه. بعد من میاومدم این عکسا رو...
-
یک صندلی خالی
شنبه 2 آذرماه سال 1387 17:06
جالب نیست که یک بازیگری، آخرین جایزهش رو برای فیلمی با عنوان «ستاره بود» و بعد از مرگش بگیره؟ پارسال خودش رفت روی سن و جایزهش رو گرفت، امسال پسرش... و این احتمالا برای خیلیها آخرین باری بود که برای اعلام نتیجهی برندگان بازیگری جشنوارهای هیجان داشتن... همینه دیگه... همه چی بالاخره یه روز تموم میشه. خوب یا بد،...
-
ترکشها
دوشنبه 27 آبانماه سال 1387 16:44
توجه: این یادداشت به افراد متفاوت و مرده نپرست توصیه نمیشود! تو فیلم مستندی که دربارهی سعید جانبزرگی (عکاس شهید دفاع مقدس) ساخته شده بود کاوه گلستان یک جا میگه که هنرمند مثل یه چتربازی میمونه که یه دفعه تو یه مقطع از زمان فرود میاد، اثر خودش رو میذاره و بعد میذاره میره. خود کاوه هم دقیقا چنین قصهای داشت... و...