برای طیبه و سهند و باقی رفقای روزای غصه‌دار

رفقا همیشه به یادتون هستم! مخصوصا نزدیکای 7 فروردین و 28 تیر.

خیلی وقتا هم می‌خوام بیام این جا باز یه چیزایی بنویسم اما انگار یه جورایی می‌خوام اون حال و هوای قبلی توی همون حالت بمونه. انگار که زمان نگه داشته شده باشه. الان حال‌مون حال همه‌مون یه چیز دیگه‌ست...

دیگه واسه خسرو خان غصه نمی‌خورم. خیلی وقته. چون می‌بینم که نمرده. اصلا بیخودی غصه خوردیم. آره بده که دیگه کار جدید ازش نمی‌بینیم. ولی همونا که داریم اصلا همون "هامون" واسه یه عمرمون بسه! نیست؟ سالی چند دفعه می‌شینم هامون می‌بینم حالشو می‌برم. خسرو خان بی‌معرفتی نکرد. ماموریتش رو انجام داد بعدش رفت. رفت ولی موند. موند واسه همیشه.


امسال شهرام شکوهی و پوریا حیدی به یادش خوندن. گوش کنید.

غم هامون

به یاد شکیبایی