دو سال

از بیست و هشت تیر هشتاد و هفت هر مناسبتی می‌شد، ماه رمضون، شب یلدا، عید... همه یادت بودن. اما کمی مونده به سالگرد اول اتفاقاتی افتاد که انگار وارد یه کشور جدید شدیم. روزگار ورق خورد. فکرشو که بکنی می‌بینی این روزگار، این کشور جدید، جای تو نبود خسرو خان... اینا رو قبلا هم گفته بودم. الان که سالگرد دوم هم گذشت دیگه مطمئن شدم.


کتابت بالاخره رونمایی شد. یک هفته قبل دوستانت برات مراسم یادبود گرفتن. دم جمشید خان مشایخی گرم و سرش سبز باد.


به یادت‌ایم.

ولی جات دیگه زیاد خالی نیست. چون جاها به هم ریخته. همه چی عوض شده. گفتم که...

البته هنوز بساط هامون‌بازی ما به راهه. نگران نباش. خاطرات هنوز هستن و دل ما را خوش می‌کنن.

دلمون برات تنگ شده.


***

این پست تقدیم شد به سهند عزیزم